*
امیر هوشنگ ابتهاج، متخلص به “سایه”، شاعر و پژوهشگر ایرانی بود و در زمینه‌های ادبیات و موسیقی فعالیت می‌کرد. او یکی از بزرگترین غزل‌سریان معاصر بود.

هوشنگ ابتهاج در روز ۶ اسفند سال ۱۳۰۶ در شهر رشت متولد شد. او دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را با نام “نخستین نغمه‌ها” در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد.

ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا در رشت شد و این عشق دوران جوانی دست‌مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خون‌ریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام “دیرست گالیا” با اشاره به‌ همان روابط عاشقانه‌اش در گیرودار مسائل سیاسی سرود.

منزل شخصی سایه که خود آن را ساخته بود در سال ۱۳۸۷ با نام “خانه ارغوان” به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌است. دلیل این نام‌گذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف “ارغوان” خود را برای آن درخت گفته‌است.

ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزل‌ها، تصنیف‌ها و اشعار نیمایی او توسط موسیقی‌دانان ایرانی نظیر محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی و محمد اصفهانی اجرا شده ‌است. تصنیف خاطره‌انگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) از اشعار سایه است.

از مهم‌ترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزل‌های حافظ است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در سال ۱۳۷۲ به‌ چاپ رسید. سایه سال‌های زیادی را صرف پژوهش و حافظ‌شناسی کرد که این کتاب حاصل تمام آن زحمت‌هاست.

از جمله جوایز مهمی که به هوشنگ ابتهاج اهدا شد می‌توان “جایزهٔ ادبی و تاریخی محمود افشار یزدی” و “نشان عالی هنر برای صلح” را نام برد.

نخستین نغمه‌ها، سیاه‌مشق ۱ و ۲ و ۳، شبگیر، چند برگ از یلدا، تا صبح شب یلدا، یادگار خون سرو، تاسیان، بانگِ نی، سراب، از دیگر آثار ابتهاج هستند.

غلامحسین یوسفی دربارهٔ شعر سایه می‌گوید: «در غزل فارسی معاصر، شعرهای سایه در شمار آثار خوب و خواندنی است. مضامین گیرا و دلکش، تشبیه، استعاره‌ها و صور خیال بدیع، زبان روان، موزون، خوش‌ترکیب و هماهنگ با غزل، از ویژگی‌های شعر اوست. همچنین رنگ اجتماعی ظریف آن یادآور شیوهٔ دلپذیر حافظ است. از جمله غزل‌های برجسته می‌توان “دوزخ روح، شبیخون، خون‌بها، گریهٔ لیلی، چشمی کنار پنجرهٔ انتظار و نقش دیگر” را نام برد.»

در حیاط خانهٔ هوشنگ ابتهاج درخت ارغوانی وجود دارد که او شعر «ارغوان» خود را به یاد آن سروده است. به‌گفتهٔ ابتهاج، زمانی که او خانه را خریده درخت ظاهراً خشکیده‌ای در حیاط خانه بوده که برخی پیشنهاد داده‌اند که او درخت را قطع کند، ولی ابتهاج در عوض از درخت مراقبت کرده و درخت دوباره جان گرفته است.

خانه‌ای که آجر به آجرش زیر نظر شاعر ساخته شد. او ماجرای ساخت خانه و بالیدن درخت ارغوان را این‌گونه روایت می‌کند: “با وامی که از محل کار گرفتم، این خانه را ساختم. در تمام مراحل ساخت خانه، بالای سر کار بودم. آنجا یک کنده خشکیده درخت بود که نظرم را جلب کرد، چون قطرش زیاد بود. معلوم بود بیشتر از سیصد سال عمر دارد. در تمام مدت ساخت خانه، مراقب بودم پای این کنده آهک و سیمان نریزند تا اینکه دور کنده پاجوش‌های نازک و سبز و کوچک بیرون آمد و کم‌کم هرکدام از این پاجوش‌ها تبدیل به یک تنه ضخیم شد. من به این درخت انس پیدا کردم و هر روز صبح که بیدار می‌شدم، می‌رفتم پای درخت و به آن نگاه می‌کردم و با آن حرف می‌زدم. کم‌کم درخت ارغوان برای من سمبلی از زندگی شخصی تا آرمان‌ها و آرزوها شد.”

سایه هنگام مهاجرتش از ایران به سختی از درخت ارغوان دل می‌کند، طوری که حتی از نگاه کردن به ارغوان، شرم داشته است.
سایه می‌گوید وقتی خانه را فروختم، قرار شد هر وقت قبض آب و برق و تلفن آمد، بروم و پرداخت کنم. یک روز رفتم آنجا. سرم را انداختم پایین! خانه را بلد بودم! یک نفر گفت کجا؟ ابر اندوهی در من پیچید! آه در خانه خود بیگانه‌ام! نتوانستم که بگویم دلم اینجا مانده ست! من پی گمشده‌ام آمده‌ام! ارغوانم را می‌خواهم! رفته بودم پول برق و تلفن را بدهم! گفتم آقای فلان! گفت: از پله برو بالا. دست چپ. در سوم. زیر لب گفتم: این اتاق پسرم کاوه ست! آن سوی پنجره وای! ارغوان داشت نگاهم می‌کرد…

هوشنگ ابتهاج در ۱۹ مرداد سال ۱۴۰۱ در سن۹۵ سالگی در شهر کلن آلمان درگذشت.